شناسنامه تفسیر

نام معروف مخزن العرفان (فی علوم القرآن) فی تفسیر القرآن
مؤلف خانم نصرت امین، معروف به بانوی اصفهانی
تولد ۱۳۱۳ ق
وفات ۱۴۰۳ ق
مذهب شیعه
زبان فارسی
تاریخ تألیف ۱۳۷۶ق
تعداد مجلدات ۱۵ جلد
مشخصات نشر اصفهان، کتابفروشی ثقفی، چاپ اول، مطبعه نشاط، قطع وزیری. تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

معرفی مفسر و تفسیر

بانو نصرت اصفهانی، از نوادر دانشمندان زن مسلمان در عصر حاضر است که به درجه اجتهاد رسید. در رشته علوم معقول مرتبه بالایی را کسب کرده و در میان علما از منزلت خاصی برخوردار گردید. وی دختر سید محمدعلی بن سید حسن بن سید محمد بن علامه میرمعصوم حسین خاتون آبادی فرزند میر عبدالحسین مؤلف کتاب وقائع السنین و الاعوام و او از مشاهیر علمای اصفهان، معاصر با شاه سلیمان و شاه حسین صفوی است (سال ۱۱۰۵ ق) او در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد. تولد بانو امین 25/12 (ذیحجه)/۱۳۱۲ق، مطابق با ۱۲۷۴/ ۳ / ۳۰ ش و برابر با ۶ / ۲۰ (ژوئن) ۱۸۹۵ میلادی بوده است. (1)
 
از اوان کودکی به نبوغ شناخته شد و جلال و بزرگی در چهره اش هویدا شد. مادر او بانویی مؤمن، پرهیزگار، اهل ذکر و عبادت و در کمک به مستمندان معروف بوده است. از همان آغاز کودکی، راه تحصیل علم و کمال را در پیش گرفت و در شهر اصفهان به علوم اسلامی روی آورد. افزون بر علوم رایج حوزه ها، به علم هیئت، حکمت و فلسفه نیز مشغول گردید. در زمینه فلسفه، به تالیفاتی نیز دست زد. از نامبرده، آثار و تألیفاتی برجای مانده است که عموما در زمینه مسائل اعتقادی، اخلاقی، حدیثی و تفسیری است، مانند: اربعین هاشمیه، چهل حدیث در توحید و صفات خداوند و اخلاق و احکام شرعی، روش خوشبختی، اخلاق و راه سعادت، ترجمه کتاب «طهارة الأعراق» ابن مسکویه، مخزن اللئالى فی فضائل مولی الموالی حضرت علی، معاد یا آخرین سیر بشر و برخی دیگر آثار. و سرانجام خانم امین در سال ۱۳۶۲ش، وفات یافت و در اصفهان در تخت فولاد در مزاری مشخص در حاشیه خیابان مشرف بر قبرستان مهم و تاریخی تخت فولاد دفن گردید.
 
تفسیر مخزن العرفان، از تفاسیر جامع قرآن محسوب می گردد که به سبک بیانی و تحلیلی به تفسیر آیات پرداخته است. صبغه اصلی تفسیر، اخلاقی و عرفانی است. بانو امین کتاب مخزن العرفان را زمانی نوشت که پس از سال ها تألیف و تدریس و تبحر و دستیابی به کمالات و مراتبی از اجتهاد، زمانی که اجتهاد او را فقهاء و بزرگانی همچون شیخ عبدالکریم حائری تأیید کرده بودند، (در سال ۱۳۷۶ق/۱۳۳۵ش) یعنی ایامی که بانو (رحمه الله) ۶۱ سال از زندگی خود را پشت سر گذاشته بود، به نگارش در آورد.
 
در آغاز تفسیر، مقدمه ای دارد که به انگیزه تألیف، فضیلت قرآن، مسأله تفسیر به رأی و ذومراتب بودن تفسیر و برخی دیگر از مباحث علوم قرآنی اشاره میکند و سپس وارد تفسیر می شود. ایشان انگیزه نگارش دوره تفسیر را در مقدمه جلد اول چنین بیان می کند: «مدت زمانی بود که گاه و بیگاه در فکر بودم که تفسیر مختصری بنویسم و از کلمات آل عصمت (علیهم السلام) اقتباس نموده و از بیانات مفسرین خوشه چینی نمایم که شاید به این واسطه از مفسرین و از متدبرین در قرآن محسوب گردم، لکن متأسفانه موانعی جلو راه خود می دیدم که طی این طریق پرخطر را متعذر بلکه متعسر می پنداشتم.»
 
شیوه بیان مسائل در این تفسیر، چنین است که در آغاز، ترجمه دسته ای از آیات را آورده، آن گاه وارد تفسیر میشود و با بیانی ساده و قابل فهم پیام قرآن را تشریح می کند. گاه به کلمات ملاصدرا و برخی از فلاسفه و عرفا اشاره میکند که در این مواقع، شکل بحث دگرگون می شود، و مطالب را در قالب اصطلاحات خشک عقلی و فلسفی مطرح می کند، گرچه در همین قسمت هم سعی میکند مطالب را ساده کند.
 
روش مفسر به این گونه است که در بیان لغت ها از گفتار مفسران استفاده نموده و در توضیح و تفسیر، علاوه بر این که از کلمات بزرگان تفسیر کمک گرفته و بعضا داستان های زیبایی را پیرامون مباحث آیات مطرح متناسب با تفسیر شفاهی آن برای مخاطبان و با اهداف تربیتی بیان می نماید. روش او با استفاده از روایات و نگرش عرفانی و شهودات قلبی است که به این نوشته در سطح آن دسته از مخاطبان جاذبه دارد.
 
خانم امین در ذیل هر بخش از آیات ابتدا ترجمه فارسی، سپس توضیح آیات و بعد بیان دارد و در ادامه به پرسش ها و پاسخ ها و جواب اعتراض ها می پردازد، البته ترجمه و توضیح در ذیل همه آیات به چشم میخورد ولی دو عنوان دیگر فراگیر نیست.
 
درباره منهج و روش این تفسیر می توان گفت: تلاش مفسر بر روشن کردن مفاهیم آیات برای خواننده فارسی زبان است و یک منهج و روش به معنای خاص آن یعنی ادبی، فلسفی، فقهی و ... را دنبال نمی کند. البته مطالب فلسفی و عرفانی در آن کم نیست. نقل های بسیار از تفسیر ملاصدرا، کشف الاسرار میبدی و گاه نقل مطالبی از احیاء العلوم غزالی گواه این امر است. به عبارت دیگر می توان گفت مفسر اهتمام دارد، جنبه های معنوی قرآن را برای خواننده آشکار کند و او را به رشد ایمانی و دینی برساند. یکی از موضوعاتی که برای پژوهشگران جالب است، این است که تفسیرهای این بانو از آیات درباره زنان به ویژه آیاتی که با سؤال و پرسش همراه است روشن گردد، به سخن دیگر دانسته شود وی این آیات را چگونه شرح می دهد و در برابر تفسیرهای گوناگون صورت گرفته چه موضعی دارد.
 
چنانکه از نکات جالب توجه نقش جنسیت در این تفسیر است که به عنوان نمونه می توان جایگاه زن در تفسیر مخزن العرفان بانو امین اصفهانی را بررسی کرد، که یکی از نویسندگان معاصر (2) به آن اشاره نموده و نمونه هایی از آن را نشان داده که مباحث تأثیر شخصیت مفسر را نشان میدهد. اینجانب بخشی از این نوشته را به صورت فشرده نقل میکنم. به این دلیل که ما در دوره معاصر چند تفسیر از سوی مفسران زن مانند خانم امین، و روستا و زنبقی و صاحبکار داریم که پیشگام آنان بانو اصفهانی بوده به نگارش در آمده و محقق تفسیری به دنبال مقایسه و شناخت تفاوت های آن است. زیرا تفاسیری که بر قرآن کریم نوشته شده، در تفسیر آیات مربوط به زن متفاوتند. این تفاوت ها به مبانی معرفتی و فرهنگی مفسر و نیز اوضاع و احوال فرهنگی - اجتماعی حاکم بر حیات مفسر بر می گردد. یکی از اموری که می تواند به عنوان عامل تأثیرگذار بر این موضوع مورد توجه قرار گیرد، مسئله جنسیت است که این پرسش مطرح است که آیا مرد یا زن بودن مفسران در نوع تفسیرشان از آیات قرآنی اثر گذاشته یا نه، و چگونه می توان این تأثیر گذاری را به اثبات رساند؟ روشن است اثبات و استنتاج چنین تأثیر گذاری می بایست بر پایه شرایط و اصول کلی چنین استنتاج هایی صورت پذیرد که بدان اشاره خواهد.
 
با بررسی این تفسیر می توان گفت: در تفسیر این نوع آیات دو گونه برخورد و مشی ملاحظه میشود. مخالفت با تفسیرهای سنتی، تفسیر سنتی از آیات. اینک به گزارش این موارد می پردازیم.


 

یک. مخالفت با تفسیرهای سنتی

1- در این زمینه از این نمونه ها می توان یاد کرد، در تفسیر آیه « وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ». (3) اذی را رنج و مشقت دانسته و دیدگاه های دیگر را نمی پذیرد و می نویسد: ای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) از تو سؤال می کنند، از حیض. مفسرین در شأن نزول آیه چنین گویند: چون عادت عرب در زمان جاهلیت این بوده که در موقع حیض از زن به کلی کناره گیری می کردند و او را در خانه تنها می گذاشتند و به هیچ وجه با وی معاشرت نمی کردند، همان طوری که عادت مجوس بر همین منوال بوده شخصی به نام ابوالدحداح از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) سؤال نمود و گفت: یا رسول الله ما بایستی در موقع حیض با زن چه عملی کنیم آن وقت این آیه فرود آمد: «قل هو أذی» در معنای «اذی» از مفسرین سه قول نقل شده:
 
قتاده و سدی گفته اند: یعنی حیض، نجاست و قذارت است؛ مجاهد گفته «أذی» به معنای خون حیض است؛ قاضی گفته (اذی) اشاره به ایذا و مشقتی است راجع به زن در ایام حیض و قول سوم اقرب به حقیقت و معتبرتر است و شاید اشاره به این باشد که جماع در حال حیض برای زن ضرر کلی دارد، چنانچه اطبا گفته اند در حال حیض منافذ رحم باز است و طبیعت مشغول به تطهیر رحم و مهیا کردن آن است برای حمل و ممکن است رگ های نازکی که باز شده برای خارج کردن خون زائد، به جماع خدشه ای به آن وارد آید و رحم را فاسد گرداند. این است که قرآن امر می فرماید که خودداری نمایید از جماع در حال حیض. (4)
 
۲- در تفسیر آیه «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ». (5) برای آن معنای محدود قائل شده و می گوید: شیخ طبرسی در این جا کلامی دارد که اجمالی از آن را ترجمه می نمایم: چنین گوید بین مفسرین در معنای این جمله اخیر گفتاری است:
 
یکم: زنان شما موضوع کشت و زراعت شمایند، (أنى شئتم) از هر جا بخواهید وارد گردید. قتاده و ربیع.
دوم: «کیف شئتم» وارد گردید هر طوری که بخواهید. (مجاهد).
سوم: (متى شئتم) یعنی وارد گردید هر زمانی که بخواهید. (ضحاک) و این معنای اخیر نزد اهل لغت صحیح نیست، زیرا که انی در لغت به معنای این و این مکان است، چنانچه گفته می شود (انی لک هذا) کجا از برای تو است. چنین امری، تا آنجا که گفته مالک به این آیه استدلال کرده بر جواز وطی هر کسی به اذن خود در دبر او و از بسیاری از مفسرین مثل نافع، ابن عمر، زید بن اسلم، و محمد بن منکدر چنین روایت میکنند و بسیاری از اصحاب ما نیز چنین گفته اند، لکن تمام فقهاء مخالفت کرده اند و گفته اند مقصود از حرث نیست مگر نسل، پس بایستی به همان موضع نسل اقتصار نمود و قائلین به اباحه اعتراض نموده اند که آیه را حمل بر موضع نسل نمودن درست نیست، زیرا که وقتی زنان به منزله محل زراعت باشند، بایستی برای ما مباح باشد هر طوری که بخواهیم وارد گردیم.
 
لکن چنانچه فقها گفته اند متبادر از ظاهر آیه که زن را به منزله حرث قرار داده، دلالت دارد بر اقتصار به همان موضع نسل نه غیر آن و عمومیت از آن استفاده نمی گردد. و عده ای از اخبار در کافی و تهذیب و غیره تأیید می نماید، همان ظاهر آیه را. در تفسیر قمی از صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین روایت میکنند که (انی شئتم) یعنی هر زمانی که بخواهید در فرج. زیرا که زرع موضع بذر است و تشبیه زن به بذر کنایه به موضع نطفه است و از مجموع اخبار می توان استفاده نمود که قوله تعالی «انی شئتم» یعنی راجع به همان موضع مخصوص از هر راهی که بخواهی و هر وقت که بخواهی و هر کجا که بخواهی و به هر کیفیتی که بخواهی مختاری که این توسعه در مقام استمتاع است.
 
و چنان چه بعضی از علمای تفسیر گفته اند این که بسیاری از علمای امامیه حکم به جواز داده اند با کراهت، به ادله دیگری است نه به این آیه، زیرا که ظاهر آیه انصراف از این معنا دارد و دلالت بر این طور توسعه ندارد. (6).
 
۳- در تفسیر آیه: «... وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ». (7) حقوق زن و مرد را برابر دانسته و چنین نوشته است: و زنان را بر مردان حقی است، مثل این که مردان را بر زنان حقی است. چون تعلیمات قرآنی بلکه تمام دستورات و مقررات اسلامی روی میزان اصول اجتماعی و مطابق قانون عقل و منطق استوار گردیده و یکی از اصول فطرت و قوانین مدنی و اجتماعی حقوق زناشوئی و قوانین ازدواج است که بایستی روی قاعده و میزان صحیح انجام داده شود و قرآن به تمام تر وجهی و صحیح ترین قانونی که اهل فن میدانند که در عالم چنین قانون مضبوطی سابقه نداشته، قانونی وضع نموده، ببین چگونه پس از آنکه زن و شوهر را راجع به حقوق زناشویی مساوی قرار داده؛ بلکه در تمام شئونات اجتماعی و فردی مثل معاملات، معاشرات، حقوق، تجارات و غیر اینها چنانچه از این آیه «ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف» استفاده توان نمود و شاید نظر به مساوات زن و مرد دارد آن جا که فرموده: «هن لباس لکم وأنتم لباس هن» زیرا که لباس مساوی با قامت و قامت مساوی با لباس است و اگر چه مورد این آیه حکم جماع در شب ماه رمضان است، چنانچه آیه «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» نیز در مورد حقوق زناشویی فرود آمده، لکن چنانچه از معصوم رسیده قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن آن را نیز باطنی است که تا هفت بطن تحدید می نماید و نیز اشارات و کنایات بسیاری دارد که: لا یعلم تفسیرها ولا تأویلها الا الله والراسخون فی العلم و أیضا مورد مخصص نمیشود. غالبا احکامی که از قرآن استفاده میشود در موارد خاصی فرود آمده، لهذا ممکن است از عموم آیه بین زن و مرد در تمام شئونات زندگانی مساوات استفاده نمود، مگر در مواردی که استثناء شده. (8)
 
۴- در تفسیر آیات نخست سوره نساء: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(9) خلقت زن از دنده چپ مرد را مردود دانسته و می نویسد: ظاهرا مقصود این است که تمام افراد بشر از یک مرد و زن خلقت شده اند با کثرتی که بین افراد است و تماما در حقیقت انسانیت یکی و متحد می باشند و از یک اصل و ریشه پیدایش نموده اند و شاهد آن خود آیه است که فرموده: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» زیرا که ضمیر (کم) راجع به تمام افراد است. «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» راغب گفته به هر نر و ماده ای که از طبقه حیوان باشد و با یکدیگر جفت گردند زوج گفته می شود، و معنای وسیع آن الغای قید حیوانیت است، بنابراین به هر دو موجودی که با یکدیگر قرین باشند چه حیوان و چه غیر حیوان زوج گفته می شود، و وسیع تر از آن اطلاق زوج است بر هر چیزی که با چیز دیگر که مانند یا ضد اوست همراه باشد. قال الله تعالى: «فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى». (10) و زوجه در مؤنث لغت پستی است.


 

خدای متعال، حوا را از چه چیز آفریده

در این که خدای تعالی حوا را از چه چیز آفریده دو قول است، اکثر مفسرین و مشهور بین آنها این است که پس از آفرینش آدم (علیه السلام) حواء را از دنده چپ آدم بیرون آورده، لکن بعض اخبار آن را انکار می نماید. در تفسیر عیاشی از عمرو بن ابی المقدام از پدرش روایت کرده، قال «سألت أبا جعفر (علیه السلام) من ای شیء خلق الله الحواء». وقتی سائل از حضرت سؤال میکند که خدا حواء را از چه چیزی آفرید حضرت فرمود: مردم چه می گویند. گفت: می گویند خدا حواء را از دنده ای از دنده های آدم (علیه السلام) خلق کرده. فرمود: دروغ می گویند آیا خدا عاجز بود که او را از غیر دنده آدم خلقت گرداند. سائل گوید: گفتم (جعلت فداک) یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) پس او را از چه چیز خلق کرده. فرمود: پدرم از پدران خود مرا خبر داد که رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: خدای تعای مشتی از خاک برداشت و به دست راست با هم مخلوط گردانید و هر دو دست او یمین است و از آن آدم را خلقت نمود و از زیادتی خاک آدم، حواء را آفرید.
 
و نیز در کتاب علل الشرایع در ضمن حدیث طویلی از زرارة از ابا عبدالله (علیه السلام) نقل می کند که گفته از اباعبدالله (علیه السلام) از خلقت حوا سؤال نمودم که مردم می گویند خدای عزوجل حوا را از دنده چپ آدم آفریده، حضرت فرمود: سبحان الله و تعالی عن ذلک، آیا خداوند قادر نبود زوجه آدم را از غیر دنده او خلق کند و این کلام شنیعی است که گفته شود، بعضی از اجزای آدم با بعضی اجزای دیگرش نکاح کردند تا آخر.
 
و طنطاوی در تفسیر جواهر گفته بدان که راجع به کیفیت خلقت آدم (علیه السلام) و حواء در قرآن دلیل قطعی نیامده، مگر به قدری که عقول بشر اقتضای فهم آن را دارد و نفوس بتوانند فهم نمایند و اما تفصیل آن در کتب سماوی نیست مگر به قدری که مقدمه باشد برای مطالبی که مربوط به آن است و علما از عرب و عجم در تفصیل و بیان آن کوشیده اند و جای تعجب است که به حقیقت و کیفیت آن پی نبرده اند و به اصل حقیقت نرسیده اند تا آخر بیانش که توضیح میدهد که آنچه دانشمندان راجع به پیدایش موجودات گفته اند اغلب آن مخالف واقع است.
 
و از بعض مفسرین است که گفته ظاهر جمله: «وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» این است که میخواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است و این افراد پراکنده هم همه از یک اصل هستند، بنابراین لفظ من نشریه است و این آیه همان معنایی را بیان میکند که در آیات ذیل بیان شده می فرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (11) «وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ». (12)
 
نظیر همین آیه است «وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ». (13). پس آنچه از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و این طور که در بعض اخبار است که خداوند زن آدم را از یکی از دنده های وی آفریده هیچ شاهدی از خود آیه بر آن نمی توان یافت (المیزان).
 
آری چنان چه گفته شده، چون در خود آیه از کیفیت خلقت حوا بیانی نشده و احادیثی که در این خصوص رسیده مختلف است، می توان گفت: همان طوری که در بعض اخبار است خدای تعالی حواء را از بقیه طینت آدم آفریده و بنابراین معنای آیه چنین می شود که خدا آدم را آفریده و از زیادتی گل او حوا را آفریده، و این معنا به حقیقت نزدیک تر می نماید، زیرا که زن و مرد هر دو انسانند و باید از یک ماده آفریده شده باشند. (14)
 
۵- در تفسیر آیه «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثَى ...». (15) این قسمت آیه را سخن خداوند دانسته و می نویسد: خلاصه شرح این آیات چنان چه مفسرین گفته اند چنین است خداوند رسولش را یادآور می کند که یاد کن وقتی را که زن عمران در مقام مناجات گفت: پروردگارا نذر کردم که فرزندی که در رحم دارم در راه خدمت تو آزاد گردانم (شاید مقصودش این بوده که او را مخصوص به خدمت گذاری بیت المقدس گردانم) نذر مرا بپذیر، زیرا که تو شنوا و عالمی و به اسرار همه کائنات آگاهی. چون مادر مریم وضع حمل نمود دید نوزاد دختر است، از روی حسرت گفت: پروردگارا دختر زائیدم و خدا به آنچه زائیده ام داناتر است. و گویا میخواسته بگوید من امید داشتم پسر باشد، لکن خدا می داند چه حکمت هایی در وجود این دختر پنهان است و پسر مثل دختر نیست.
 
مفسرین گفته اند که این معنا در جمله: «والله أعلم بما وضعت» نهفته است و «ولیس الذکر گالأنتی» جمله مستأنفه است و کلام خداست، خدا میداند که زن هارون دختر زائید و اگر پسر زائیده بود آن حکمت هایی که در این دختر هست در پسر نبود، زیرا اگر چه ممکن بود پسری مثل عیسی با معجزات باشد، لکن بر وجود این دختر آیات دیگری است، اولا باید از وجود این دختر عیسی بی پدر متولد گردد که آیت باشد برای عالمین و ثانیا، در گهواره سخن گوید و حکمت های دیگری که در او است. (16)
 
۶- در تفسیر آیه «... وَاضْرِبُوهُنَّ ...». (17) امر را ارشادی دانسته و می نویسد: « وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا»(18) نشوز به معنای سرپیچی از اطاعت شوهر است از روی تکبر و به دلالت (تاون) ظهور علائم و آثار آن است. و برای جلوگیری از تمکین نکردن زن از شوهرش خدای تعالی به مردها به سه عمل دستور میدهد که به ترتیب برای علاج نشوز زن عمل نمایند و ظاهرا این حکم ارشادی است نه مولوی که به طور وجوب و لزوم باشد که وقتی علائم ظهور نشوز زن خود را دید به سه علاج دست بزند:
 
(فَعِظُوهُنَّ) او را موعظه و نصیحت کنید: «وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ» اگر موعظه سودی نبخشید از بستر او دوری نمایید: اگر این دو عمل فائده نبخشید (وَاضْرِبُوهُنَّ) موقع آن می رسد که او را بزنید. (19)


 

دو. تفسیر سنتی از آیات

با این که مفسر در موارد گذشته با مشهور مفسران اختلاف نظر داشت، ولی در موارد بسیاری نیز همان برداشت های سنتی را در تفسیر آیات پذیرفته که در اینجا نمونه هایی از این قبیل را می آوریم:
 
1- در تفسیر آیه (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ...». (20) می نویسد: « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ... » قیم کسی را گویند که مهم کس دیگر را انجام دهد و قیام صیغه مبالغه است، و فضل فزونی بعضی است نسبت به بعض دیگر و چون غالبا بالطبع هم در تدبیر و هم در نیرومندی و تحمل شدائد مردها بر اغلب زن ها فزونی دارند و چنانچه دانشمندان گفته اند و نیز به تجریه معلوم شده زندگانی زن ها احساسی و عاطفی است و بر نازک کاری و ظرافت تکیه دارد. به این جهات « وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ » یعنی و نیز از جهت انفاق مردها بر زن ها و مهر و بعض خصوصیات دیگر فرموده (بما فضل الله، خدای تعالی مردها را در این جهات بر زن ها فضیلت داده و باید دانست که این فضیلت و برتری مردها بر زن ها از جهت قوت عقلی و نیروی بدنی به طور کلی بر کلی است نه به طور شمول بر تمام افراد، زیرا چنانچه معلوم است خیلی از زن هایی بوده و هستند که در تدبیر و عقل بلکه در قوای بدنی بر بعضی از مردها فضیلت دارند. (21)
 
۲- در تفسیر آیه «وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ». (22) می نویسد: «وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ». پس از آنکه زن و مرد را در حقوق زناشویی مساوی قرار داده و به میزانی که در شرع و عرف تعیین شده بایستی هر یک مراعات حقوق یکدیگر را نمایند، مرد برتری دارد بر زن و شاید مقصود از درجه و استیلای مرد بر زن راجع به حقوق زوجیت همان حق استمتاع باشد که شوهر مالک هرگونه استمتاع و حظی است که از زن توان برد که این گونه استمتاع در مقابل نفقه و تأمین امور زندگانی زن است که به گردن شوهر قرار داده و زن بایستی در مقابل آن تمکین کند.
 
زن و مرد اگر چه در انسانیت شریکند، لکن شالوده خلقت زن و مرد از لحاظ قوای دماغی، جسمی، احساسات طبیعی و مزاجی تفاوت دارد، چنانچه تجربه شده مرد اگر چه قوه فکرش زیادتر است، لکن زن حساس تر است.
 
بعضی از دانشمندان گفته اند، زن و مرد اگرچه از حیث قوا و احساسات با هم تفاوت کامل دارند؛ ولی هیچ کدام قوی تر از دیگری نیستند و به واسطه اختلاف طبیعت زن و مرد وظیفه آنها در جامعه مختلف می گردد و مدبر و ناظم عالم هر یک را برای کاری ساخته و سازمان وجودی وی برای همان کار است. این است که نه کار مرد از زن به طور شایستگی ساخته می شود نه کار زن از مرد. و چنانچه تاریخ نشان میدهد قبل از اسلام به حکم غلبه قوی بر ضعیف و قانون تنازع بقا، زن ها تحت فشار و ستمکاری مردها قرار گرفته بودند و چون اخلاق نیک و وظایف انسانیت بین اهالی آن زمان وجود نداشت زن را تحت تأثیر خود در آورده و از هیچ گونه جفاکاری درباره این موجود جمیل ظریف که مظهر جمال خلقت است خودداری نمی نمودند.
 
اگرچه مرد در بسیاری از صفات و فعالیت بر زن امتیاز دارد، لکن زن را نیز خصوصیاتی است که از آن جهت بر مرد برتری دارد، قلب حساس پر عاطفه، بردبار فداکار، نوع دوست، نوع پرور، رقیق القلب. مربی عالم، زن را طوری خلقت فرموده که مشقت آبستنی، زائیدن، شیر دادن، تربیت اولاد نوزاد، تا مدت مدیدی بلکه در تمام ایام جوانی عهده دار باشد ...
 
در ادامه می نویسد: لکن با این که زن و مرد در بسیاری از شئونات و امور اجتماعی مثل استقلال فکر، حریت، تصرف ارادی در امور اجتماعی و فردی و تصرف و اختیار او در امور شخصی خود چنانچه فرمود: «وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ». (23)
 
و غیر این ها مساوی می باشد، با این حال از بعضی جهات دیگر زن با مرد فرق دارد، چنانچه اگر مقایسه شود متوسطین از مردها در خصوصیات کمالیه مثل دماغ و قلب و شرائین و اعصاب و قوای بدنی و جثه قوی ترند از زن لکن زن نیز به جهاتی مثل عاطفه، رقت قلب، میل به جمال و زینت بر مرد امتیاز دارد و دیگر از امتیازات مرد بر زن این است که حیات مرد حیات تعقلی است و حیات زن حیات احساساتی است.
 
آری حق زن نیست که در قضاوت شرعی که از روی کتاب الهی و سنت نبوی اخذ شده مداخله نماید، نه قضاوتی که در دادگستری ها که از روی قوانین خارجه گرفته شده و قضات آن از قوانین شرع بی خبرند که چنین قضاوتی نه بر زن رواست نه بر مرد، بلکه رجوع به چنین حکوماتی رجوع به طاغوت است که در کلام الله از آن نهی شده، آنجا که فرموده «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا». (24) و چنانچه تفسیر شده طاغوت رجوع به باطل است و آن قاضی که به حکم خدا و روی میزان شریعت حکم ننماید همان طاغوت است که حکم به باطل نموده است. و نیز خداوند به خودش قسم خورده که ایمان نیاورده اند مگر کسانی که در فصل خصومات پیغمبر خود را محکم قرار دهند و تسلیم قضاوت او شوند، آنجا که فرموده: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا». (25)
 
و شاید سر این که زن روا نیست قاضی گردد و قضاوت نماید این باشد که زن زودتر از مرد تحت تأثیر واقع می گردد و زن به آن رقت قلبی که دارد شاید نتواند راجع به جنایات و حدود و قصاص قضاوت به حق نماید و آن جا که بایستی قصاص شود از قطع ید سارق و اعدام جانی رقت قلبش مانع گردد از این که حکم قصاص را جاری گرداند و سبب دیگر لزوم حجاب و تستر اوست که چنین امور اجتماعی با حجاب منافات دارد، این است که شارع اسلام برای زن کاری معین فرموده مثل حمل، وضع حمل، ارضاع، پرستاری اطفال، ترتیب منزل و امثال این ها و مشقت کار و کسب را به عهده مرد که قوی تر و فعال تر است قرار داده. (26)
 
در تفسیر آیه: «أَوَمَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ» (27) می نویسد: « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ * أَوَمَنْ یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ ». (28). در مقام مذمت کفار است که وقتی به یکی از آنان بشارت و خبر می دادند به اولاد دختری که آن را برای خدا مثل قرار می دادند یعنی دختران خدا می نامیدند روی وی از غیظ و غضب سیاه می گردد، زیرا که دختر داشتن را بر خود عار می دانستند و از خبث باطن، زنان را نسبت به خدا می دادند و دختران خدا مینامیدند.
 
بعد اعتراض به آنها دو صفت از صفات نکوهیده زن را تذکر میدهد، یکی آنکه طبیعت زن مایل به تزیین در زر و زیور نشو و نما مینماید یعنی زن بالطبع مایل به جلوه گری و خودآرایی است و خود را به طلا آلات و لباس های حریر زینت میدهد و شاید به این جهت لباس ابریشمی و زینت نمودن به طلا برای مردها ممنوع و حرام گردیده که با زنان فرق داشته باشند و نیز چون زن بالطبع مایل به آرایش است امر شده که زینت خود را از اجانب مخفی گرداند.


 

اوصاف زن در قرآن

و دیگر از اوصاف زن این است که فرموده: «وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ». غالبا زن در مورد مخاصمه و استیفای حق خود از روی قیاس برهانی و گفتار منطقی نتواند طرف را ملزم گرداند و استیفای حق خود بنماید، بلکه به طور قیاسات جدلی غیر بین در مقام گفتگو بر می آید و این دو صفت نقطه ضعف وجود و نقص عقل وی را می رساند و کفار مخلوق ضعیف تر را نسبت به خدا میدهند و پسران که در نظر آنان نیرومندتر و بزرگ منش ترند نسبت به خود میدهند. در این که به طور کلی مرد شریف تر و نیرومندتر و قوی تر از زن است حرفی نیست، لکن اولا این نسبت کلی است به کلی و درست است که اکثر مردها از حیث عقل و تدبیر و عمل شریف تر از زن به شمار می روند، لکن نه آنکه هر فردی از مرد بهتر از هر فردی از زن باشد، لکن چنان چه تاریخ نشان می دهد و به مشاهده و عیان دیده شده که زن هایی در عالم پدید گردیده اند که به مراتب بهتر از بسیاری از مردها بوده و هستند و ثانیا چنانچه دانشمندان گفته اند اگر چه مرد در عقل و دوراندیشی غالب قوی تر از آن است، لکن زن حساس تر از مرد است و نیز در رقت قلب و بعض خصوصیات زن بهتر از مرد است. (29)
 
۴- در تفسیر آیه «فَلَمَّا رَأَى قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ». (30) می نویسد: «فَلَمَّا رَأَى قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ». (31). وقتی عزیز مصر دید پیراهن یوسف از عقب دریده فهمید که زلیخا خطاکار است، گفت این از کید شما زن هاست، زیرا که کید شما زن ها بزرگ است.
 
بعضی از مفسرین گفته اند که کید زن ها از کید شیطان بزرگ تر است، زیرا که کید زنان زود در دل می نشیند و تأثیر میکند و از بعض علما نقل شده که گفته ترس من از زنان زیادتر از ترس من از شیطان است، زیرا که خداوند کید شیطان را آنجا که فرموده: «الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا». (32) ضعیف شمرده و کید زن را بزرگ به شمار آورده، آنجا که فرموده: «إن کیدکن عظیم» همانا کید زن ها بزرگ است. (33)
 
۵- در تفسیر واژه «رجال» در آیات مربوط به نبوت مینویسد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا أَفَلَا تَعْقِلُونَ». (34).
 
خدای متعال از روی فضل و کرم در هر موقعی که مصلحت ایجاب می نموده از طرف خود رسولی فرستاده که افراد بشر را از کج روی به طریق مستقیم توحید ارشاد نمایند و سنت الهی بر این جاری شده که از اهل شهرها فردی که لایق منصب رسالت و نبوت باشد آن را انتخاب نماید، نه از بادیه و بیابان ها و نیز انسان باشد نه ملک، زیرا چادرنشین ها غالبا افراد بی خرد و کم فهمند و یکی از خصوصیات رسول این است که باید در قوت عقل نظری و عقل عملی سرآمد اهل زمانش باشد تا این که عقلا او را به رسالت و پیشوایی خلق بشناسند و باید انسان باشد تا بشود با افراد بشر تماس نماید و آنها او را بشناسند و قول او را بپذیرند و باید مرد باشد نه زن چون که زن نوعا عقلش نصف عقل مرد است. زنی را هجو کردند که دعوی نبوت کرد. «اصبحت بیتنا انثی نطوف بها ولم تزل انبیاء الله ذکرانا». که این شعر را درباره سجاح کاهنه که دعوی نبوت کرد گفته اند. (35).
 
۶- در تفسیر آیه: «... فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى ...» (36) می نویسد: «ان» به معنای شرط (تضل) به معنای فراموشی، یعنی اگر در موقع ادای شهادت یکی از آن دو زن موضوع شهادت را فراموش کرد، دیگری وی را متنبه گرداند و شاید غلبه فراموشی در زن یکی از اسراری باشد که در شهادت دو زن را مقابل یک مرد قرار داده است. (37).
 
بنابراین، اگر به دوازده مورد از مطالب مربوط به زن از تفسیر مخزن العرفان توجه شود، از این دوازده مورد، در شش مورد نویسنده با دیدگاه های رایج و مشهور مخالفت می کند و تفسیرها و برداشت های گذشته را نمی پذیرد، ولی در شش مورد دیگر مانند مشهور مشی کرده و به همان تفسیر سنتی دست می زند.
 
اگر بدین نکته توجه شود که بانو امین زنی است که در فضا و فرهنگ علوم اسلامی پرورش یافته و در سال ۱۳۶۲ در سن ۹۶ سالگی از دنیا می رود و این تفسیر را در فاصله سال های ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۲ش، تحریر کرده است، نمی توان وی را متأثر از نواندیشی های جدید دانست. بنابراین جای این پرسش وجود دارد که آیا جنسیت می تواند در تفسیر متون و نیز متون مقدس اثر گذارد و آیا اگر زنان فرصت های برابر با مردان در عرصه های دانش و معرفت به دست آورند، ممکن است نتایج علمی و معرفتی به ویژه در حوزه های علوم انسانی دستخوش دگرگونی های قابل توجه شود.
 
بانو اصفهانی از آن جا که با معانی و شیهات کلامی آشنا است، تفسیر وی جنبه استدلالی دارد. در این راستا گاه شیه های را مطرح می کند و پاسخ آن را باز می گوید. اما مهم در نظر مفسر، بهره گیری های اخلاقی و تربیتی در تفسیر است.
 
و از آنجا که این تفسیر محصول تدریس مفسره در شهر اصفهان و در جمع بسیاری از بانوان بوده است، لذا قالب و نوع بهره گیری ها مناسب با مخاطبان و در فضای استنتاج های اعتقادی و تربیتی با فضای آن دیار و خاستگاه های اجتماعی و تربیتی آن است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- زندگانی بانوی ایرانی، ناهید طیبی، نشاط اصفهان، تابستان ۸۳ ص ۲۷۳
2- مهدی مهریزی، مجله بینات
3- سوره بقره، آیه 222
4- مخزن العرفان، ج ۲، صص ۳۰۷ - ۳۰۸
5- سوره بقره، آیه ۲۲۳
6- مخزن العرفان، ج ۲، صص ۳۱۰ - ۳۱۲
7- سوره بقره، آیه ۲۲۸
8- مخزن العرفان، ج ۲، صص ۳۲۱ - ۳۲۲
9- سوره نساء، آیه 1
10- سوره قیامت، آیه ۳۹. سوره بقره  آیه ۳۵
11- سوره روم، آیه ۲۱
12- سوره نحل، آیه ۷۲.
13- سوره ذاریات، آیه ۴۹
14- مخزن العرفان، ج ۴، صص ۵ - ۸
15- سوره آل عمران، آیه ۳۶
16- مخزن العرفان، ج ۳، صص ۱۰۱ - ۱۰۲
17- سوره نساء، آیه ۳۴
18- همان
19- مخزن العرفان، ج ۴، صص ۶۳ - ۶۴
20- سوره نساء، آیه ۳۴
21- مخزن العرفان، ج ۴، صص ۶۲ - ۶۳
22- سوره بقره، آیه ۲۲۸
23- سوره بقره، آیه 234
24- سوره نساء، آیه ۶۰
25- سوره نساء، آیه ۶۵
26- مخزن العرفان، ج ۴، ص ۳۲۲ - ۳۲۷
27- سوره زخرف، آیه ۱۸
28- سوره زخرف 17 - 18  
29- مخزن العرفان، ج ۱۲، صص ۱۲ - ۲۱
30- سوره یوسف، آیه ۲۸
31- همان
32- سوره نساء، آیه ۷۶
33- مخزن العرفان، ج ۶، ص ۳۶۰
34- سوره یوسف، آیه ۱۰۹
35- مخزن العرفان، ج ۶، صص ۴۳۹ - ۴۴۰
36- سوره بقره،آیه ۲۸۲
37- مخزن العرفان، ج ۲، ص ۴۴۹
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 876-861